برادرها همیشه در کنار هم بودند؛ پس طبیعی است اگر غالبا افراد فکر کنند، دوقلو هستند؛ اما «محمد اسقبال» مهرماه ۱۳۳۹ و «مصطفی استقبال» تیرماه ۱۳۴۲ در مشهد به دنیا آمده اند.
خیابان دانش شرقی، محلهای که آنها در آن متولد شدهاند، از محلههای نزدیک به حرم امام رضا است؛ محلهای قدیمی که در آن دههها، همچنان هویت تاریخی خود را حفظ کرده بود. محمد و مصطفی، سالهای کودکی را در همین محله گذراندند. پدرشان، صاحب یک کارخانه کوچک نختابی بود؛ جایی که نخهای قالیبافی در آن تولید میشد. مشهد همیشه یکی از مراکز تاریخی قالیبافی بوده و پیشههای مرتبط با قالیبافی در آن ریشهدار هستند. پیشه «حاج حسین استقبال» هم یکی از آن پیشهها بود اما از آنجایی که قالیبافی در آن سالها هنوز کاملا سنتی بود و قدم به سوی صنعتی شدن نگذاشته بود، نه این حرفه و نه پیشههای مرتبط با آن، رونق چندانی نداشتند. آنها روزها و شبها مرارتهای پدرشان را میدیدند و آرزو میکردند روزی برسد که بتوانند عصای دست پدر شوند.
مادر اما تجسم صبوری و آیندهنگری بود؛ مادرها میتوانند بهترین معلم فرزندانشان باشند و به آنها درسهایی بدهند که چراغ راه زندگیشان باشد…
همچنان که پیشه پدری برادران استقبال، رو به افول بود، پیشه داییشان روز به روز رونق بیشتری میگرفت. «ناصر امیری» در میدان تاریخی سوم اسفند(ده دی) مشهد شیشهفروشی داشت. مشهد در آن سالها شروع به رشد و توسعه کرده بود و پیشههای مرتبط با ساختمانسازی، روز به روز رونق بیشتری میگرفت. کودکی برادران استقبال در چنین فضایی از کسب و کار گذشت.
همه چیز از تابستان 1353 شروع شد، وقتی پسرها، تابستان که رسید، در فروشگاه داییشان، مشغول به کار شدند. روزهای داغ تابستان، بویژه در نسلهای گذشته فرصتی بود تا نوجوانها، عالم کسب و کار را تجربه کنند.
نقطه عطف داستان دو برادر چشم اندازی بود که مادر برایشان متصور بود ؛پسرها به توصیه مادر، به جای آن که نخستین تجربههای کسب و کار را در حرفه سنتی پدرشان به دست آورند ، پیگیر پیشه آتیهدار دایی شدند.
افزون بر این، میدان سوم اسفند در سالهای میانی دهه 50، همچنان مرکز شهر بود. بافت ارگ، چسبیده به میدای ده دی، هویت تاریخی خود را حفظ کرده بود و همچنان یکی از پررفت و آمد ترین مناطق شهر و مرکز داد و ستدهای قدیم بود. همچنان که ارگ قدیم مشهد هم بویژه در آن سالها، محل حضور جدیترین تجربههای شغلی و اقتصادی بود.
پسرها در شیشهبری و شیشهفروشی دائمی مشغول به کار شدند. «ناصرامیری» از نامهای معتبر در این حرفه بود و بسیاری از ساختمانهای نوساز شهر نیازشان به شیشه و آینه را از فروشگاه او تأمین میکردند. برادران استقبال در آنجا خیلی زود با کار شیشهبری و نصب شیشه آشنا شدند. شوق به کار و سختکوشی مدام، خیلی زود، داشت از پسرها، جوانهای صاحب تجربه میساخت.
ایده ساخت آکواریوم اما نشان داد که آنها همچنان به دنبال افقهای تازهتری هستند. آکواریوم، پرورش ماهیهای تزیینی، هنوز هم سرگرمی شیرین بسیاری از آدمهاست. در آن سالها هم داشتن آکواریوم و تماشای شنای آرام ماهیها در آن، رویای بسیاری از آدمها بود. باقیمانده شیشههای برشخورده ساختمانی میتوانست به کمک هنر پسرها تبدیل به آکواریوم بشود. شبها وقتی پسرها از سر کار برمیگشتند باز سرشان گرم شیشه بود و چسب و الماسه.
یکی دو تا حوض و آکواریوم بزرگ هم بود تا گوپیها و گلدفیشها وانجیل بتوانند آزادانه در آنها شنا کنند و بچه ماهیها را به دنیا بیاورند و آکواریومهای کوچکتر را از حس زندگی، سرشار کنند.
دوران شاگردی و همکاری با استاد ناصر امیری چند سالی بیشتر طول نکشید. در بحبوبه حوادث پس از انقلاب ، برادران استقبال که در کارشان، صاحب تجربه شده بودند، شراکتشان را با دایی، آغاز کردند؛ آن هم به نسبت ۶۰ به ۴۰؛ چرا که سرمایه و اعتبار کار از دائمی بود و آن دو صرفا اجرای کار را بر عهده داشتند.
روحیه جوانی و جسارت پسرها، داشت به کسب و کار دایی رونق تازهای میداد. آنها مغازه کنار فروشگاه را هم خریدند و همچنین فروش لوستر را هم به کار شیشه اضافه کردند. مشهد رشد سرسامآورش را آغاز کرده بود و کسب و کارهایی میتوانستند در این دریای پرتلاطم موفق باشند که خود را با تغییرات، همسو کنند.
۱۳۶۳ مصطفی استقبال در یک دوره آموزشی در تهران شرکت کرد. این دوره با هدف آشنایی با صنعت شیشه سکوریت برگزار شده بود و شماری از فعالان صنعت شیشه در آن شرکت کردند تا با شیشههای سکوریتی که محصولی مورد استفاده در صنعت شیشه ساختمان بود، آشنا بشوند. شیشه سکوریت در آن سالها محصول نوظهوری بود که میتوانست چهره ساختمانها و پاساژها و فروشگاهها منازل را عوض کند. به جای درهای بزرگ آهنی و پنجرههای کوچک، حالا میشد از درهای شیشهای استفاده کرد و نمایی شیک به فروشگاهها، لابی ساختمانها و حتی خانهها داد.
پس از این بود که برادران استقبال پخش شیشه سکوریت را هم در مشهد آغاز کردند. کسب و کار آنها حالا در مسیر تازهای افتاده بود.
1369 پس از ده سال شراکت و همکاری باناصر امیری برادران استقبال آماده میشدند تا کسب و کار خود را در ساحتی تازه و به شکلی مستقل پی بگیرند. آن دو، ملکی را در نزدیکی مغازه قدیم خریدند که محل کارشان باشد. در همین زمان، شماری از فعالان صنعت شیشه مشهد، به صورت مشارکتی اقدام به راهاندازی کارخانه تولید شیشه سکوریت میکنند. برادران استقبال، یکی ازین شرکا بودند؛ اما این همکاری دوامی پیدا نکرد و برادران استقبال ترجیح دادند کارشان را به صورت مستقل ادامه بدهند.
پدر و مادر در این فاصله از محله قدیمی دانش به بخش نوساز شهر در بولوار وکیلآباد نقل مکان کرده بودند و خانه قدیمی، خالی مانده بود. پدر این خانه را در اختیار پسرانش قرار داد تا سرمایه کارشان کنند. مادر نیز خانه موروثیای که در اختیار داشت را به آنها بخشید. هنوز هم تصویر آن روز، روشن و شفاف در ذهن پسرها هست.
مادر گفت: «این تمام دارایی من در این دنیاست؛ باشد برای شما.» و دعا کرد که: «خدا پشت و پناه خودتان و کارتان باشد»
خانهها، تمام دارایی پدر و مادر، و پس اندازی که در این سالها فراهم آمده بود، نخستین سرمایه تجمیع شده برادران استقبال بود. حالا آنها در پیشانی کسب و کاری قرار داشتند که چشم همه خانواده به آن بود. اگر کارشان نمیگرفت دیگر چطور میتوانستند با مادر و پدر چشم در چشم بشوند؟
1371، برادران استقبال دیگر تصمیم خودشان را گرفته بودند. آنها به قصد راهاندازی کارخانه تولید شیشه خودشان، از مراکز صنعتی اطراف مشهد بازدید کردند و سرانجام زمینی 5 هزار و 500 متری را در شهرک چهارطاقی خریدند؛ جایی که بعدها به شهرک صنعتی فردوسی مشهور شد. آنها در این زمین یک سوله احداث کردند تا میزبان نخستین خط تولید آنها باشد. با راهاندازی این خط در سال 72، «شیشه ایمنشرق» عملا متولد شد.
کارخانه آنها کارش را با 14 نیرو و دو کوره «ورتیکال» آغاز کرد درحالی که محیط کارخانه، حتی دیوار نداشت.
کار تکمیل ساختمان کارخانه چند سال طول کشید؛ چند سالی که برای برادرها، طولانیتر هم گذشت؛ از صبحهای سرد زمستان که رد پای شغالها روی برفها را پشت در سوله میشد دید تا شبهای بلند تابستان، که باد خنک دشت توس، میپیچید در فضای بیدر و پیکر کارخانه. همه اینها اما از آیندهای روشن خبر میداد.
1378 تجهیزات خریداری شده از نمایشگاه بینالمللی شانگهای چین به تجهیزات قبلی اضافه شد. کورههای «هوریزانتال» نسل جدید خط تولید شیشه بود که در این کارخانه راهاندازی شد.
سختکوشی و آیندهنگری که دیگر جزیی از شخصیت برادرها شده بود، در کنار دعای پدر و مادر، هر روز خودش را بیشتر در کسب و کار آنها نشان میداد. برادران استقبال نخستین خط تولید شیشه دوجداره را سال 82 در شهرک صنعتی مشهد راهاندازی کردند؛ در کارخانهای که در زمینی 2 هزار متری احداث کرده بودند. شیشههای دوجداره نسل جدید شیشههایی بود که آرام آرام جای خود را در صنعت ساخت و ساز ساختمان باز میکرد. بازار شیشههای دوجداره بازار پررونقی بود و برادران استقبال ناچار بودند خط تولید شیشه دوجداره را تقویت کنند. آنها ترجیح دادند به جای اداره دو کارخانه، خط تولید شیشه دوجداره را هم به کارخانه ایمنشرق منتقل کنند.
با انتقال این خط، کارخانه شیشه ایمنشرق دارای سه خط تولید شیشه دوجداره ،دو خط تولید شیشه سکوریت و سه خط تولید شیشه لمینت شد. شیشه لمینت، محصول دیگری بود که خط تولید آن در کارخانه ایمنشرق راهاندازی شد؛ بویژه که با ابلاغ سازمان نظام مهندسی، میبایست از این شیشهها در ساخت برجهای بلندمرتبه استفاده شود. از همین منظر شیشههای لمینت در کلانشهرها، بازار پررونقی دارد.
کسب و کاری که میشود از آن به عنوان یک کسب و کار خانوادگی یاد کرد، هر روز ابعاد تازهتری به خود میگرفت. برادران استقبال در ادامه دفتر فروش محصولات شیشه ایمنی شرق را از میدان ده دی به برج سپهر در ابتدای ورودی مشهد منتقل کردند.
1395 دفتر فروش محصولات در تهران افتتاح شد و پس از آن دفتر کیش و شماری دیگر از دفاتر استانی راهاندازی شد.
و حالا برادران استقبال در تازهترین گامی که در عرصه صنعت برداشته بودند، داشتند خط تولید شیشه ضدگلوله را راهاندازی میکردند. این شیشهها در بانکها، صرافیها، موزهها، استخرها و نیز در سازههای آبی شهربازیها مورد استفاده قرار میگیرد و نسل جدید شیشه است.
کارخانه شیشه ایمنی شرق حالا در زمینی به مساحت 40 هزار متر مربع، دارای تولید انواع شیشه سکوریت-دوجداره-لمینت با تکنولوژی روز دنیا دارد به فعالیت خود ادامه میدهد و یکی از بزرگترین برند صنعت شیشه در کشور میباشد
این شمایی از کسب و کار برادران استقبال بود . آنها به عنوان صاحبان یکی از معتبرترین برندهای صنعتی، رشدشان را مدیون دو عامل مهم میدانند؛ سخت کوشی و آیندهنگری؛ دو درسی که از پدر و از مادر آموختهاند. به این دو، باید توان مدیریتی و آموزش پرسنل مجرب را هم اضافه کرد؛ عواملی که دست به دست هم داده و یک کسب و کار موفق را ساخته است.